در استانبول، منطقهی کوچوکچکمجه، پروندهی قتل آیشه توکیاز، دانشجوی ۲۲ سالهای که در ۱۱ ژوئیه توسط سمیع کوچ، افسر سابق پلیس، به قتل رسید و جسدش در چمدانی گذاشته شده و در کنار جادهی ایوبسلطان رها شد، برای سومین روز متوالی در حال رسیدگی است. در این جلسهی دادگاه که در دادگاه کیفری استان کوچوکچکمجه برگزار شد، ۹ متهم از جمله سمیع کوچ (۳۸ ساله) برای اولین بار در برابر قاضی حاضر شدند.
اظهارات اسرا توکیاز
در این جلسه، ۹ متهم بازداشتی از جمله سمیع کوچ و وکلای طرفین حاضر بودند. همچنین، خواهر دوقلوی مقتوله اسرا، والدین او حلیمه و مصطفی توکیاز نیز در جلسه حضور داشتند. در جلسهی دیروز، متهم سمیع کوچ به دفاع از خود ادامه داد، در حالی که برادر آیشه، عبدالقادر توکیاز، و مادرش حلیمه توکیاز نیز اظهاراتی ارائه کردند. در جلسهی امروز، اسرا توکیاز، خواهر دوقلوی آیشه، به بیان شرح وقایع پرداخت.

“سمیع آیشه را دستکاری کرد”
اسرا توکیاز در اظهارات خود گفت: «من و آیشه دوقلو بودیم و تا روز حادثه هرگز از هم جدا نشدیم. ما در یک مدرسه درس خواندیم. من به خاطر علاقهی آیشه به رشتهی بهداشت، همان رشته را انتخاب کردم و در یک دانشگاه پذیرفته شدیم. آیشه با سمیع آشنا شد و او با وعدهی ازدواج، آیشه را فریب داد. سمیع خود را به ما به نام “جم” معرفی کرد و گفت برنامهنویس است. وقتی آیشه پیش او میرفت، موسیقیهای مورد علاقهاش را پخش میکرد. او همیشه به ما توصیه میکرد مواظب پوششمان باشیم و نماز بخوانیم. من در آن دوران فقط در تماسهای تصویری سمیع را میدیدم. یک روز به همراه یکی از دوستان به خانهاش رفتیم و از او خواستیم خودش را معرفی کند، اما امتناع کرد. وقتی در بازی بطری چرخانی از او پرسیدم بزرگترین پشیمانیاش چیست، جوابی نداد. آن روز متوجه شدم مشکلی وجود دارد. وقتی این موضوع را به آیشه گفتم، رابطهی ما تیره شد. سمیع آیشه را تحریک میکرد و نمیخواست من با او در ارتباط باشم. او همیشه به آیشه میگفت: “خواهرت تو را حسود است.”»
“آیشه به من گفت: اسرا، این مرد دیوانه است”
اسرا ادامه داد: «یک روز در خانهی سمیع اسکناسهای سوخته دیدم. وقتی از آیشه پرسیدم، چیزی نگفت. بعد از جدایی آیشه و سمیع، او بسیار گریه میکرد. یک روز که آیشه با سمیع به خانه برگشت، لبهایش زخمی و چشمش خونآلود بود. وقتی پرسیدم، گفت لنز باعث شده و لبش را گاز گرفته است. وقتی گفتم: “مرا احمق فرض کردهاید؟” مرا از خانه بیرون کردند. آیشه در آن لحظه به من گفت: “اسرا، این مرد دیوانه است.” وقتی خواستیم خانه را ترک کنیم، سمیع جلوی ما را گرفت و گفت: “کجا میروید؟ پول دارید؟” بعد به سمت من حملهور شد.»

“سمیع گفت: برای ترک خانه ۲ دقیقه وقت داری و آیشه ۵ ثانیه برای انتخاب”
اسرا افزود: «۸ ژوئیه آیشه ویدیویی برایم فرستاد و گفت از خانه بروم. وقتی به خانه برگشتم، سمیع به من گفت: “برای ترک خانه ۲ دقیقه وقت داری و آیشه ۵ ثانیه برای انتخاب.” وقتی سمیع شروع به شمردن کرد، آیشه کنار او نشست. سمیع مرا از خانه بیرون کرد و آیشه گریه میکرد. بعداً وقتی آیشه را تماس گرفتم، سمیع جواب داد و گفت خواب است. وقتی تصویری تماس گرفتم، نصف صورتش کبود بود. عکس گرفتم و به خواهرانم گفتم.»
“سمیع گفت: برو به پلیس گزارشم بده، هیچکس نمیتواند به من کاری بکند”
اسرا توضیح داد: «۹ ژوئیه سمیع به من گفت: “برو به پلیس گزارشم بده. هیچکس نمیتواند به من کاری بکند.” وقتی به کلانتری رفتم، پلیسها گفتند او همکارشان است و مرا معطل کردند. یکی از مأموران گفت: “ببین چه کارهایی کرده!” و دربارهی اینکه سمیع به یک زن مواد داده و او را کتک زده صحبت میکردند. بعداً یک مأمور زن به من گفت: “سمیع خواهرت را کشته.” من بیهوش شدم.»
“وقتی متن روی صفحه را دیدم، فهمیدم خواهرم مرده است”
اسرا با گریه گفت: «روزی که آیشه مرد، او را در خواب دیدم. روی زمین افتاده بود و من با گریه بیدار شدم. یک روز بعد، سمیع به من زنگ زد و گفت تمام اظهاراتم را میداند. وقتی به پزشکی قانونی رفتم، روی صفحهی نمایش دیدم که نوشته بود: “کالبدشکافی آیشه توکیاز در حال انجام است.” آن لحظه فهمیدم خواهرم مرده است. وقتی جسد را دیدم، بدنش مثل فرشته بود. ما او را به Hatay بردیم. من هنوز باور نمیکنم که او مرده است.»

“این هم سوپرایز من برای تو باشد، سمیع کوچ”
اسرا خطاب به متهمان گفت: «فکر میکنید آیشه مرده است؟ هر خیابانی که او رفت، نامش آیشه توکیاز است. من به نام او کتابخانه ساختم. من مردهام، اما آیشه نمرده. سمیع کوچ خودش را باهوش میدانست، اما عکسهای آسیبهای آیشه را خودش گرفته بود. من آن عکسها را از گوشیاش پیدا کردم و به پرونده اضافه میکنم. حالا بگوید از پلهها افتاده! این هم سوپرایز من برای تو باشد، سمیع کوچ.» در پاسخ، سمیع کوچ گفت: «خداوند شاهد است.»
درگیری در دادگاه
پس از اظهارات اسرا، جلسه به مدت ۱۰ دقیقه تعطیل شد. در این مدت، همسر یکی از متهمان به اسرا گفت: «از یک مرد بیگناه چه میخواهی؟» این موضوع باعث درگیری در سالن شد و پلیس و ژاندارمری مداخله کردند. پس از وقفه، جلسه با اظهارات وکلای شاکی ادامه یافت.

